خسته ام از حبس ديوارو قفس خسته ام از حجم سنگين نفس
خسته ام ازابروباران وغبار ازطلوع وازغروب اين ديار
خسته ام ازاين جهان ومردمان از درون واز برون عاشقان
خسته ام از ديدن هر منظره از طبيعت در درون پنجره
خسته ام از همه فصل بهار از گذشت و زودگذشت روزگار
خسته ام ازديدن اين غنچه ها خسته ام ازظلمت اين كوچه ها
خسته ام از زردي فصل خزان خسته ام ازگشتن اين بي كران
خسته ام ازرنگ آبي رنگ زرد از سكوت وتلخي شبهاي سرد
خسته ام ازاين زمين و آسمان از گذشت تلخو مايوس زمان
خسته ام از خستگي و سادگي خسته ام از عشق وازدلدادگي می پسندم0نمی پسندم 0 برچسب ها : خسته ام , از حبس ديوار , حبس ,
مطالب مرتبط
نظرات
برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
